جدول جو
جدول جو

معنی مقاتله کردن - جستجوی لغت در جدول جو

مقاتله کردن
با هم کار زار کردن کشتار کردن: (مقاتله و پیکار کنید با گروهی که پیرامن شمایند از کافران) (ظفر نامه یزدی. چا. امیر کبیر 381: 2)
تصویری از مقاتله کردن
تصویر مقاتله کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مقاتله مکردن
تصویر مقاتله مکردن
کشتار کردن زد و خورد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقابله کردن
تصویر مقابله کردن
Counter
دیکشنری فارسی به انگلیسی
противодействовать
دیکشنری فارسی به روسی
मुकाबला करना
دیکشنری فارسی به هندی
প্রতিহত করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مقایسه کردن
تصویر مقایسه کردن
سنجیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
ور تنیدن داد و ستد کردن معاوضه کردن چیزی را، تبدیل کردن وجه رایج کشور دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
پتکارتن پیکاردن پیکار کردن ستیزیدن جنگیدن: و با ما مجادله و مضاربه کنند، خصومت کردن دشمنی ورزیدن، مباحثه کردن در مسئله ای بنحوی که هر یک از طرفین بخواهد رای خود را بمخاطب بقبولاند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مداخله کردن
تصویر مداخله کردن
میانجیگری کردن پا در میانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقابلت کردن
تصویر مقابلت کردن
برابری کردن، ایستادگی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقایسه کردن
تصویر مقایسه کردن
سنجیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجادله کردن
تصویر مجادله کردن
Dispute
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مبادله کردن
تصویر مبادله کردن
Barter, Exchange
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مداخله کردن
تصویر مداخله کردن
Interfere, Intervene, Meddle
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مقایسه کردن
تصویر مقایسه کردن
Analogize, Compare
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از معامله کردن
تصویر معامله کردن
Deal, Transact
دیکشنری فارسی به انگلیسی